در هر زمینه ای، تمییز قائل نشدن برای واژه هایی که معانی آن ها تا حدی شبیه به هم است، می تواند موجب سردرگمی هایی گردد که مسلماً پیامدهای مناسبی نخواهد داشت و کج فهمی هایی را به بار خواهد آورد. هر مکتب علمی که بخواهد پای به عرصه علم بگذارد (چه به صورت نظریه، چه به صورت فرضیه و ...)، نخستین وظیفه آن مکتب تعریف دقیق واژه هایی است که قرار است از آن ها استفاده کند (یعنی در آغاز بایستی جایگاه واژه های درون مکتبش را روشن نماید و جای شکی را باقی نگذارد).
در آغاز به شرح چند واژه بنیادی پرداخته می شود که از ارکان اصلی علم Motor Control & Biomechanics هستند اما متأسفانه معادل ترجمه ای همه این واژه ها یک واژه «حرکت» قرار داده می شود. این واژه ها، Motor، Movement و Motion می باشند. باید خاطر نشان کرد که این واژه شناسی مربوط به خود علم Motor Control & Biomechanics نیست بلکه مربوط به ترجمه این واژه ها به زبان فارسی است. در ادامه هر کدام از واژه ها به صورت جداگانه بررسی می شوند که دارای چه معانی ای هستند سپس در پایان به مقایسه واژه ها پرداخته خواهد شد.


واژه Motor:
نخست ببینیم واژه Motor در دیکشنری ها به چه معنی است.

 

Motor (n):

In Longman Dictionary:

The part of a machine that makes it work or move, by changing power into movement.

In Merriam-Webster Dictionary:

A machine that produces motion or power for doing work. 

In Oxford Dictionary:

A machine, especially one powered by electricity or internal combustion that supplies motive power for a vehicle or for another device with moving parts.

 

در دیکشنری آریان پور

موتور، محرک، ماشین، منبع نیروی مکانیکی، اتومبیل، حرکت دهنده، اتومبیل راندن.

 


همانگونه که از معانی موجود در دیکشنری ها برداشت می شود، واژه Motor به معنی سیستمی است که موجب کار مکانیکی و یا حرکت در وسیله ای می شود. واژه جایگزین برای Motor می تواند «حرکت دهنده»، «محرک»‌ و یا «منبع نیروی مکانیکی» باشد.
بر اساس معانی موجود در دیکشنری ها، واژه «حرکت» ترجمه صحیحی از واژه «Motor» نمی باشد.
حال به سراغ منبعی معتبر در علم بررسی حرکات انسان برویم و ببینیم در آنجا واژه Motor به چه معنی است. در کتاب «ارزیابی مهارت حرکت» (بورتون و میلر، ۱۹۹۸، ص 43)‌ بیان گردیده که مقصود از واژه Motor در علم حرکات انسان، زیربناهای تولید حرکت است و نه خود حرکتی که مشاهده می گردد. به این معنی که Motor‌ مربوط به ساز و کارهای درونی تولید حرکت می باشد و قابل مشاهده نیست.
از منظر این کتاب نیز واژه «Motor» به معنای حرکت نیست بلکه به زیربناها و ساز و کارهای درونی تولید حرکت اشاره دارد.
در نتیجه می توان گفت که واژه «Motor» در علم حرکات انسان به معنی «سیستم تولید کننده حرکت انسان» است که البته ترجمه لغت به لغت مناسبی از واژه «Motor» به زبان فارسی در ذهن نگارنده وجود ندارد و این کار نیز نیاز به اندیشیدن، هم فکری و غور در واژه های اصیل زبان فارسی دارد.

واژه Movement:
در آغاز ببینیم واژه Movement در دیکشنری ها به چه معنی است.
 

Movement (n):

In Longman Dictionary:

: The act or process of moving people or things from one place or position to another.

: The act of moving from one place or position to another.

: The act of moving your body or a part of your body.

In Merriam-Webster Dictionary:

: A change in the position of something, especially a person's or animal's body.

: An act of moving things or people from one place to another.

: A group of people who share the same ideas or beliefs and work together to achieve a particular aim.

In Oxford Dictionary:

: An act of moving.

: A group of people working together to advance their shared political, social, or artistic ideas.

در دیکشنری آریان پور

جنبش، تکان، حرکت، تغییر مکان، گردش، ضرب، نهضت.

 

دیکشنری های نامبرده، واژه «Movement» را جابجایی مکانی، جابجایی موقعیت، حرکت از یک نقطه به نقطه دیگر و نهضت معنی می کنند. به نظر می رسد که واژه «حرکت» معادل مناسبی برای واژه «Movement» باشد.
حال ببینیم در منابع معتبر مربوط به علم حرکات انسان در مورد تعریف حرکت چه آمده است. در کتاب «ارزیابی مهارت حرکتی» (بورتون و میلر، ۱۹۹۸) واژه «Movement» به جنبه های قابل مشاهده اعمال حرکتی ارجاع داده شده است. در کتاب «Movement» (کوک و همکاران، ۲۰۱۰، ص 19) آورده شده است که Movement به عملی گفته می شود که بدن با توان درونی خودش موجب جابجایی بدن می گردد. همچنین در این کتاب آمده است که به فعالیت های پایه ای و درگیر کل بدن، Movement‌ گفته می شود مانند راه رفتن، ضربه به توپ، پریدن و ... . در منابع تخصصی علم حرکات انسان نیز به نظر می رسد که واژه «حرکت» معادل مناسبی برای واژه «Movement» باشد.

واژه Motion:
اغلب در دیکشنری های عمومی همان معنایی که برای واژه «Movement» آمده برای واژه «Motion» نیز آورده اند اما در برخی دیکشنری ها مانند آکسفورد و لانگمن، معنای دیگری نیز برای این واژه آورده شده است: بخشی از سیستم در حال حرکت یا حرکت جداگانه بخش های یک سیستم در حال حرکت.
در دیکشنری آریان پور نیز واژه «Motion» اینگونه ترجمه شده است:
                 : جنبش، تکان، حرکت، جنب وجوش.
با نگاه ساده به دیکشنری های عمومی نمی توان نظر قطعی در مورد ترجمه واژه «Motion» داد اما با شک و گمان می توان گفت که واژه «جنبش» معادل تقریباً مناسبی برای واژه «Motion» است.
حال ببینیم در منابع معتبر در زمینه علم حرکات انسان چه معنایی برای واژه «Motion» آورده شده است. در کتاب «Movement» (کوک و همکاران، ۲۰۱۰) آمده است که واژه «Motion» به معنای دامنه تغییر در یک بخش بدن گفته می شود مانند دامنه حرکت مفصل آرنج در مهارت سرویس بدمینتون. همچنین گفته شده است که Motion به مقدار ویژه ای از آزادی در یک جهت [ و یا در یک محور] اشاره دارد مانند 90 درجه خم شدن یا 35 درجه باز شدن مفصل ران.

تفاوت واژه های «Motor» و «Movement»
به ساز و کارهای درونی که موجب به حرکت درآمدن بدن می شوند، Motor گفته می شود اما به محصول که Motor ایجاد می نماید Movement می گویند. به این معنی که Motor سیستم تولید کننده حرکت و Movement ، خود حرکت قابل مشاهده است. در شکل زیر می توان تفاوت Motor و Movement را مشاهده نمود.


تفاوت واژهای «Movement» و «Motion»
همانگونه که گفته شد Movement به فعالیت کلی بدن گفته می شود اما Motion به جنبش های جزیی در بخش های بدن در حال حرکت اطلاق می شود. به این معنی که Motion مولفه ای از Movement می باشد. برای Movement طبیعی نیاز به Motion طبیعی است اما عکس این صادق نیست. Motion می تواند به صورت غیرفعال نیز انجام گیرد اما Movement یک عمل فعالانه است. Movement محصول Motor است اما Motion مولفه ای از Movement می باشد.
اخیرا از دستگاه هایی برای تحلیل الگوهای حرکتی استفاده می شود که Motion Analysis System نام دارند. در دستگاه ها صرفا به Motion پرداخته می شود مثلا فقط جنبش های مولفه های الگوهای حرکتی اندازه گیری می شود. کلیت Movement را نمی توان با دستگاه های Motion Analysis اندازه گیری نمود. برای درک بیشتر الگوهای حرکتی، غالبا دستگاه های دیگری نیز مانند Force Plate را با Motion Analysis همگام می کنند.

منابع:
Burton, A. W., & Miller, D. E. (1998). Movement skill assessment: Human Kinetics. pp, 43.
Cook, G. (2010). Movement: On Target Publications. pp, 19.